برداشت اول: میخواستیم بریم عیادت یکی از معلم ها بیمارستان. پیشنهاد دادم گل بخریم. گفتند نه! یه چیزی بخریم به دردش بخوره!! دو بسته ی کوچک گیلاس خریدیم و یه خوشه انگور!
برداشت دوم: به خونه ی جدید که اومدیم گفتند اینجا رسمه برای آشنایی با همسایه ها یه چیزی بخرید و براشون ببرید و اینطوری خودتون رو معرفی کنید. گفتیم چه ببریم؟ گفتند یه جعبه دستمال کاغذی? خوبه! آبرومنده! دوستامون یه نوشیدنی برده بودند. همسایه ی جدید مایع ظرفشویی آورده بود!!
برداشت سوم: همکار همسرم رفته بود آمریکا. وقتی برگشت برای همه یه بسته آدامس سوغاتی آورد!!!
برداشت چهارم:دوستمون توی یه مسابقه ی خانوادگی تو دانشگاه برنده شدند. جایزه اشون یه حوله ی کوچک بود و یه قالب صابون!!!
برداشت پنجم: دوست ژاپنیمون رو دعوت کردیم?به مناسبت خونه نوئی واسمون یه بسته نارنگی آورد!
و بالاخره برداشت ششم: هیچ وقت یادم نمیره چه طوری دلم شکست وقتی عزیزی سوغاتی رو که براش برده بودم میخواست بده به دیگری و اینجوری میخواست بهم بفهمونه برای او کم گذاشته ام...